توسط امیدرضا صفایی | اسفند 29, 1398 | تشکل دانشجویی, مسئولیت بسیج
در ایام دانشجویی که مسئول بسیج دانشگاه بودم یک سری یادداشت کوتاه درمورد تجربیاتم، در گروه مسئولین بسیج دانشجویی کشور منتشر می کردم. به نظرم نکاتی کاربردی بود و برای عموم بچه های فعال دانشجویی می تواند مفید باشد. ان شاء الله به تدریج تکمیل می کنم و در سایت قرار می دهم....
توسط امیدرضا صفایی | اسفند 28, 1398 | برشی از یک کتاب, علم ادبیات عرب, معرفی, نوشتن
نکته ای ساده و جالب درمورد بلاغت از کتاب «ادبیات و تعهد در اسلام» نوشته محمد رضا حکیمی: «در واقع شاعر و نویسنده راستین، نخست با قلب و مغز و دید و درک خود شاعر می شود یا نویسنده و سپس با تعبیر و قالب. به عبارت دیگر تا آدمی سخنی برای گفتن ـ درخور گفتن ـ نداشته باشد نه...
توسط امیدرضا صفایی | اسفند 27, 1398 | آموختن زبان خارجی, انسان جهانی, سرزندگی, کنکاش, مسائل طلبگی
یکی از سوال هایی که در دوران طلبگی پیش می آید (البته برای دانشجوها هم مطرح هست) این است که آیا آموختن زبان خارجی لازم هست یا خیر؟ ما طلبه ها چون برنامه اصلی و رسمی مان حجیم و فشرده هست، برای انتخاب و تنظیم برنامه های جانبی باید دقت کنیم تا مبادا فرصتی ضایع بشود. گرچه...
توسط امیدرضا صفایی | اسفند 26, 1398 | برادران, تشکل دانشجویی, خاطرات دانشجویی, سرزندگی, معرفی
دو بسته از یک کتاب در دفتر بسیج دانشکده بود. گاه و بی گاه جابجایش می کردیم. یادم نیست چه شد که یکی از آنها به دستم رسید و خواندمش؛ شخصیت آن کتاب دستم را گرفت و قدم قدم با خودش برد… . جوان با نشاط و اهل جنب و جوشی بود. بواسطه اعتقاداتش با سیاهی های زمانش کنار...
توسط امیدرضا صفایی | اسفند 25, 1398 | آغوش خانواده, سرزندگی
خواهرم امسال کنکور دارد. من بعد از اینکه کنکور دادم دوست داشتم دیگرهیچ وقت به آن فکر نکنم. در مدرسه وضعیت درسیم خیلی خوب بود و همه معلم ها به من امیدوار بودند اما با کنکور نتوانستم ارتباط خوبی برقرار کنم. راستیتش با مطالعه تستی نمی توانستم کنار بیایم. دوست داشتم درس...
جدیدترین نظرات