گفتگوی زنجیر

گفتگوی زنجیر

ـ باید بازشان کنیم! ـ نه؛ نمی شود. این زنجیرها به ما متصل اند مثل قلب هایمان. ـ این ها اضافی هستند. ـ همه از اینها به بدنشان دارند… پدربزرگ به اینها افتخار می کرد. می گفت بازشان نکنید؛ مبارکند. ـ اما او می گوید این ها سنگین هستند و بدون این ها راحت هستیم. ـ...