در ایام دانشجویی که مسئول بسیج دانشگاه بودم یک سری یادداشت کوتاه درمورد تجربیاتم، در گروه مسئولین بسیج دانشجویی کشور منتشر می کردم. به نظرم نکاتی کاربردی بود و برای عموم بچه های فعال دانشجویی می تواند مفید باشد. ان شاء الله به تدریج تکمیل می کنم و در سایت قرار می دهم.
۷ـ سربازان گمگشته
گاهی دیده می شود فعالین دانشجویی، بعد از چند سال فعالیت، از جهت نگاه به جهان، مسائل کشور و آینده نقش آفرینی خودشان، هنگام فارغ التحصیلی تفاوتی با بقیه دانشجوها ندارند. این طور به نظرشان می آید که گویا آرمانگرایی و تحول خواهی فقط محدود به ایام دانشگاه و جوانی بوده و بعد دانشگاه باید سبک دیگری از زندگی را شروع کنند.
بخشی از قضیه به مسئولین تشکل برمی گردد. مسئول بسیج و سایر مسئولین مرکزی تشکل باید از خودمان سوال کنیم که دنبال چه هستیم!؟ می خواهیم برای چند روزی بچه های مجموعه و دانشجوها ها را با چند برنامه داغ و جنجالی سرگرم کنیم و بعد دانشگاه، هر کسی برود پی زندگی خودش یا اینکه تشکل دانشجویی قرار است نقطه عطفی در زندگی بچه ها باشد و شروع داستان های سازنده برای آنها!؟ «تبعیت و رفتارهای موقت بچه ها» برای ما کافی است یا باید تلاش کنیم تا در نهایت، «ذهن و قلب» بچه های مجموعه و مخاطبین مان را تسخیر کنیم!؟ مگر به دنبال رشد آدم ها نیستیم!؟
البته به معنی این نیست که باید صرفا کتاب به خورد بچه ها بدیم؛ بلکه باید «هدف نهایی!!!» مان را «ذهن و قلب» بچه ها قرار بدیم و این راه های خودش را دارد… . وقتی هدف نهایی مان در جذب، ذهن و قلب آدم ها باشد، اهمیت «اصالت تبیین و اقناع» مشخص می شود. به خاطر همین، گفته می شود که در تشکل اسلامی، جاذب باید «غنای فکری» و «صفای باطن» داشته باشد.