آن هنگام که «پدر پدربزرگ» مجبور شد دستگاه عبابافی را رها کند و کارگر اداره راه شود تا جاده های نایین ساخته شود؛ آن هنگام که امام فرمان داد و «مبارز» در خیابان ماند؛ آن هنگام که «برادر»، غریبانه در مقابل تانک بعثی بر زمین افتاد؛ آن هنگام که «گمنام» تلاش کرد تا مسیر صنایع پیشرفته هموار شود؛ آن هنگام که فساد و تبعیض را تحمل نکرد؛ چه می دانست که امروز ما از کدام قله ها به او می …
وضعیت
دعوای من فراتر از الآن است؛ من با خودم درگیرم… با جنس کنش و بودنم. با بی مسئلگی ام. با اینکه اسلام را تا زمانی می خواهم که خودم وسط باشم. با تنبلی و بی حوصلگی …
بعضی چیزها را نمی شود گفت؛ بعضی چیزها را نمی شود شنید؛ باید نوشت و باید خواند. دنیای نوشتن آرامش بیشتری دارد… فرصت برای بیان کردن و فکر کردن بیشتر فراهم است. در دنیای نوشتن هر …
این چند وقت خیلی ناراحت هستیم… از طرفی داغدار شدن بعضی خانواده ها به خاطر کرونا، از طرفی خبرهای بد از هند و… . اما مظاهر خوبی و احسان هم کم نبود: توزیع رایگان ماسک و… …
آخرین دیدگاه ها