آن هنگام که «پدر پدربزرگ» مجبور شد دستگاه عبابافی را رها کند و کارگر اداره راه شود تا جاده های نایین ساخته شود؛ آن هنگام که امام فرمان داد و «مبارز» در خیابان ماند؛ آن هنگام که «برادر»، غریبانه در مقابل تانک بعثی بر زمین افتاد؛ آن هنگام که «گمنام» تلاش کرد تا مسیر صنایع پیشرفته هموار شود؛ آن هنگام که فساد و تبعیض را تحمل نکرد؛ چه می دانست که امروز ما از کدام قله ها به او می …
دیدگاه
رؤیای ما، نه چینی است و نه آمریکایی نه در خیابان های مسکو یا توکیو؛ رؤیای شهر بی طبقه است در زیر سایه ی خدایی که نمرده است. رؤیای ما، رؤیای یک پیر جوان روستازاده است …
آخر هفته سریال کره ای جدید بازی مرکب را تماشا کردم. اولش که پیشنهاد شد، رد کردم چون حوصله سریال دیدن نداشتم. اما بعد که خبر رسید هیاهو جهانی به پا کرده، کنجکاو شدم ببینم چه …
این شهر، جماعت می خواهد جماعتی که نه در گذشته توقف کرده و نه مسحور آینده است. جماعتی که زره بر تن کرده و کفش آهنی بر پا و جانی سخت دارد و قلبی عاشق. جماعتی …
دعوای من فراتر از الآن است؛ من با خودم درگیرم… با جنس کنش و بودنم. با بی مسئلگی ام. با اینکه اسلام را تا زمانی می خواهم که خودم وسط باشم. با تنبلی و بی حوصلگی …
در رقابت اجتماعی، جریانی دست برتر را دارد که سریعتر گفتمان مدنظر خود برای تغییر را در بین مردم تثبیت کند. آنان که فکر کرده اند بدون صورتبندی موثر تحول اجتماعی و موضع گیری صریح نسبت …
پدر بزرگم می گفتند قدیم الأیام، خانه ها اصلا زباله تولید نمی کردند؛ مصرف کم بود و دورریز تولید نمی شد، باقیمانده مواد طبیعی غذا و … که برای مرغ و گوسفند می رفت، از لباس …
آخرین دیدگاه ها