یکی از مسائلی که ذیل مبحث نبوت در علم کلام بحث می شود، موضوع خاتمیت است. خاتمیت با کامل شدن دین، ارتباط دارد. در صفحه ۹۹ جلد دوم کتاب عقاید استدلالی از آقای ربانی گلپایگانی، مطلبی از کتاب خاتمیت شهیدمطهری رحمه الله علیه نقل شده که قابل استفاده است:
«خاتم کسی است که همه ی مراتب کمال را طی کرده است. در این تعریف، فلسفه خاتمیت بیان شده؛ دیگر مطلبی که بیان آن به وحی و الهام نیاز داشته باشد باقی نمانده است، تا به آمدن پیامبر و شریعت دیگری نیاز باشد. … . سرّ اینکه اسلام یک دین زنده و جاودانه است در این است که تعالیم اسلام در هر مورد، تعالیمی است که نمی تواند جانشینی داشته باشد؛ زیرا اسلام در تعالیم خود هرگز دنبال هدف های جزیی و موقت برای بشر نرفته تا وابسته به زمان و مکان خاص باشد. اهداف و اصولی که نظام توحیدی اسلام مطرح کرده، به زمان و مکان خاصی اختصاص ندارد و اساسا فراتر از زمان و مکان است. به عنوان مثال:
این مطلب که حقیقت قابل پرستش منحصر به خداوند است، مخصوص زمان و مکان ویژه ای نیست. و به قوم و فرقه ی خاصی اختصاص ندارد.
این شعار توحیدی قرآن که به نفی هر گونه دخالت غیر خداوند در امر تدبیر مخلوقات دلالت دارد و می فرماید (و لایتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله) (آل عمران، ۶۴) همیشه نو و زنده است و هرگز کهنه و فرسوده نخواهد شد و تا قیام قیامت، در هر زمان و مکان و میان هر قوم و قبیله ای، دارای مفهوم و مصداق خاص خود است.
تعلیماتی که اسلام درباره معاد و معادشناسی دارد نیز همین گونه است. شعار قرآن این است که ای بشر! تو موجودی هستی که حقیقت و هویت تو به گونه ای است که به سوی خدا باز خواهی گشت، نه اعمال تو فانی خواهد شد و نه واقعیت و هستی تو (و أن إلی ربک المنتهی) (النجم، ۴۲) (إنا لله و إنا إلیه راجعون) (بقره، ۱۵۶).
اسلام انسان را به تفکر در حقایق دعوت می کند. این یکی از اصول اسلامی است که هرگز کهنه نخواهد شد و جایگزین ندارد. اسلام مردم را به علم و دانش دعوت می کند و انسان را از ظن و گمان و پندار بر حذر می دارد و آن را ریشه خرافات می داند و می فرماید (و لاتقف ما لیس لک به علم)(الإسراء، ۳۶).
کار و تلاش از دیدگاه اسلام عبادت است، و بیکاری و تنبلی و سربار دیگران بودن، مذموم و نارواست. این اصل به هیچ وجه قابل نسخ نیست.
اصل تعاون و اخوت، از دیگر اصول اجتماعی اسلام و اصلی همیشگی و نسخ ناپذیر است.
اصول یادشده و دیگر اصول و قوانین اسلامی به گونه ای طراحی شده که به فرهنگ، قوم، زمان و مکان ویژه ای اختصاص ندارد بلکه کلی، عام و همیشگی اند.»
به نظر شما چه اصول عامی در تعالیم اسلامی یافت می شود؟ در نظرات بیان کنید.
۲ دیدگاه روشن برشی از یک کتاب: اصولی کلی، عام و همیشگی
اصولی مثل مذموم بودن تنبلی و بیکاری، ممدوح بودن تعاون و همکاری، ضرورت تفکر و تعقل و …، آیا صرفاً اختصاص به اسلام و تعالیم آن دارند؟ یا اینکه می شود یک مرحله بالاتر رفت و از این ها به “اصول انسانی” تعبیر کرد؟ و گفت: انسان ذاتاً اجتماعی است لذا تعاون و همکاری نزد او پسندیده است. انسان ذاتاً از خمودگی و پژمردگی بیزار است و کار و تلاش در نزد او مورد پسند است و …
بله، و نکته این است که اسلام، مبانی خود را بر این اصول عام بنا می کند، اصولی که فطرتا همه تصدیق می کنند اما در ادامه و در مصادیق و جزئیات و تزاحمات نیاز به منبعی فراتر از ذهن بشر است، البته اگر قائل به مبدأ و معاد باشیم.