حالا به دانشگاه رسیده ای و کم کم متخصص می شوی. تقدیم به تو:
دوست داریم که در انتخاب هایمان محدود نباشیم. اما راه چاره ای نیست… به هر حال، زمان ما محدود است و به همه چیزنمی شود رسید. برای رشد کردن باید نظم و برنامه داشت و مقداری همت کرد و صبر و حوصله داشت و الا درجا خواهیم زد.
اینکه سیستم فعلی آموزش دانشگاه همه نیازهای شغلی و شخصی لازم را تأمین می کند یا نه؛ بحث مفصلی است. اما حداقل در زمینه شغلی، معلوم است که یک تکه کاغذ (مدرک) دیگر کافی نیست و کارفرمایان دنبال آدم کاربلد هستند؛ بخصوص در شرایط اقتصادی امروزه. در طول تحصیل دانشگاه، وقت آزاد به قدری هست که بتوان شخصا به دنبال مهارت های مفید رفت و یاد گرفت.
بخشی از سرنوشت ما توسط دوستان ما رقم می خورد. انسان ها، لایق احترام هستند اما هر کسی شایسته دوستی نیست؛ هر کسی شایسته رفیق گرمابه و گلستان شدن نیست. برای این چنین همراه شدن، باید محتاط باشیم.
و همچنین حواسمان به افق هایمان باشد… افق هایمان نیازهایمان را می سازد. و افق هایمان خودشان هم ساخته می شوند. اما افق های ما متأثر از کجاست!؟ شاید بخشی از رنج انسان بودن به جهت فکر کردن به همین سوالات باشد. چشم های مان باز باشد… ما در این مسیر تنها نیستیم.
و دانشگاه هم جزیی از زندگی است. اما زندگی هم با همین اجزا ساخته می شود و تفاوت ها هم با همین اجزا کم کم پیدا می شود.
راستی، در ایام آموزش مجازی تنبلی نکنیم! خشت اول… .
شما چه حرفی با نودانشجوها دارید؟ در نظرات بیان کنید.