روز بیست و دوم قرنطینه: خواهرم کنکور دارد

خواهرم امسال کنکور دارد. من بعد از اینکه کنکور دادم دوست داشتم دیگرهیچ وقت به آن فکر نکنم. در مدرسه وضعیت درسیم خیلی خوب بود و همه معلم ها به من امیدوار بودند اما با کنکور نتوانستم ارتباط خوبی برقرار کنم.

راستیتش با مطالعه تستی نمی توانستم کنار بیایم. دوست داشتم درس ها را برای خودشان بخوانم و واقعا با آنها حال کنم. مطالعات غیر درسی هم داشتم… مجلات و کتاب های علمی مرتبط. کنجکاوی در لابه لای کتاب ها را دوست داشتم. این ها با جو مدرسه جور درمی آمد اما با جو کنکور نه. آن موقع کسی هم نبود که راه و چاه را نشانم بدهد. پدر و مادرم که تمام تلاش خودشان را کردند اما انتظار نبود که از جزئیات مسائل کنکور مطلع باشند. مشاورین مدرسه و خارج مدرسه هم فقط کارهایم را تایید می کردند.

الآن هم خیلی دوست ندارم اتفاقات آن ایام را مرور کنم. بعد کنکور فهمیدم که گویا دو نوع درس خواندن داریم: کنکوری و غیرکنکوری. به هر حال این هم واقعیتی است که کنکور قلق های خاص خودش را دارد. حتی بعدا در دانشگاه فهمیدم که گویا کنکور ارشد هم همین طور است؛ یعنی آن هم قلق دارد و با صرف اهل تحقیق و مطالعه بودن نمی توان در آن موفق شد.

یک مشکل دیگر من هم آن بود که در سال کنکور با همکلاسی ها مرتبط نبودیم. اگر ارتباط مان با هم بیشتر بود کمک می کرد تا حال و هوایم بیشتر کنکوری شود، قلق هایش بیشتر دستم بیاید و بهتر بتوانم طبق برنامه پیش بروم. به نظرم اگر با یک نفری که تازه کنکور داده بود و در کنکور موفق بود مشورت می کردم به من خیلی کمک می کرد.

یک نقص دیگر کار من آن بود که در ایام مدرسه زیاد غرق درس بودم؛ درس، درس، درس!!! همین بعضی جاها باعث بریدن می شد. البته در فعالیت های فرهنگی مدرسه حضور داشتم اما جالب است که بعضی معلم ها می گفتند همان ها را هم انجام ندهیم. درس یک بخش شخصیت یک نوجوان است و هر انسانی ابعاد دیگر هم دارد که وقت پرورش دادن آنها در نوجوانی و جوانی است. به نظرم بهتر بود بخشی از وقتم را برای مهارت آموزی می گذاشتم یا یادگرفتن یک هنر… . اما خوشحالم که بچه های امروزی بیشتر حواس شان به ساختن خودشان هست. گویا محتوای کتاب های درسی هم برای آموزش زندگی کردن بهتر شده.

البته وقتی به گذشته نگاه می کنم، باز جای شکر دارد. اتفاقات خوبی از زندگیم در دانشگاه رازی رقم خورد و فرصت برای جبران نواقص گذشته وجود دارد. کنکور یکی از مراحل زندگی است. آری مهم است چون دانشگاه می تواند سکوی پرتاب باشد. اما کنکور بخشی از زندگی ماست و قرار نیست همه زندگی ما با کنکور سنجیده شود. برای پریدن از کنکور، سقف پروازمان باید بیشتر از کنکور باشد.

شما چه خاطره ای از کنکورتان دارید؟ به نظرتان رازهای موفقیت در کنکور چیست؟ در نظرات بیان کنید.

۲ دیدگاه روشن روز بیست و دوم قرنطینه: خواهرم کنکور دارد

  • عالی بود ممنون از دراختیار قراردادن تجربه ی خوبتون از کنکور

    • امیدرضا صفایی

      سلام. ممنون از لطفتون. کمترین کاری هست که از دستم برای کنکوری ها برمیاد.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم