بعضی چیزها را نمی شود گفت؛ بعضی چیزها را نمی شود شنید؛ باید نوشت و باید خواند.
دنیای نوشتن آرامش بیشتری دارد… فرصت برای بیان کردن و فکر کردن بیشتر فراهم است.
در دنیای نوشتن هر حرفی را می شود زد اما باید سنجیده گفت و زیبا خلق کرد… گاهی برای سبک شدن می توان نوشت اما نسبت به آلام نمی توان بی توجه بود.
سنجیده نوشتن سخت است و تمرین می خواهد. باید کلمات را از ته دل برکشید؛ دلی گفتن و نیکو گفتن تمرین می خواهد.
در دنیای نوشتن، حرف ها ماندگار تر است. برخی حرف ها را باید فرصت داد تا شنیده شوند و برخی حرف ها را باید فرصت داد تا نوشته شوند.
وقتی قراراست بنویسی تازه متوجه می شوی که چقدر خالی هستی. تازه برایت سوال می شود که پس این همه روز چه می گویم!؟ این همه روز چه خلق می کنم!؟ قلت داشته هایت را متوجه می شوی و لزوم افزودن برای آفرینش.
وقتی که قرار است بنویسی برایت سوال می شود که برای چه بنویسم؟ دغدغه ام چیست؟ اصلا من به دنبال چه هستم!؟ شاید دنیای نوشتن بیش از آنکه دنیای داشتن باشد، دنیای روبرو شدن با نداشته ها باشد… دنیای درنگ کردن و تامل کردن. دنیای تامل کردن برای ساختن جدید.
دنیای نوشتن، پهناور است و آرام. آرام است و خود را تحمیل نمی کند و این ما هستیم که به او محتاجیم؛ به کلماتش و ترکیب هایش.
ما در دل دنیای نوشتن زندگی می کنیم؛ دنیایی که دیگران آفریده اند. ما هم می توانیم به وسعت این دنیا اضافه کنیم؛ به قله هایش یا به دشت هایش یا به درّه هایش… .
و تو چه می دانی که قدرت کلمات چیست!؟
شما چقدر اهل دنیای نوشتن هستید؟ دوست دارید به این دنیا اضافه کنید؟ در قسمت نظرات بیان کنید
۲ دیدگاه روشن دنیای نوشتن
سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند…
سلام. نظر لطفتونه. آره، این نوشته زیادی از دل برآمد 🙂