گویا از ووهان چین شروع شد و حالا کشورهای زیادی را درگیر کرده است. در نقاط مختلفی از این کره خاکی، انسان هایی داغدار شده اند، انسان هایی با مریضی دست و پنجه نرم می کنند و گروهی صحت خود را باز یافته اند. اخبار این ایام را دنبال کنی، می بینی که در کشورهای مختلف نگرانی وجود دارد. آری، از خاک و رنگ و زبان فراتر رفته و این درد، به یک درد جهانی بدل شده است.
کرونا مثال خوبی است تا نشان دهد که انسان ها علی رغم فاصله هایشان چقدر شبیه یکدیگرند! اگر حجاب های روزمرگی کنار برود با وجود همه اختلاف های طبیعی و فرهنگی، چقدر در آسیب پذیر بودن و دردهایشان مشترک اند!
این ایام، آنان که عزیز خود را از دست داده اند شاید «خطرات درد جهانی» را بهتر درک کنند. کرونا یک جلوه طبیعی از درد جهانی است. اما درد های جهانی ما جلوه های دیگری نیز دارد؛ نظام های کج و معوج فرهنگی، تبعیض های نهادینه شده، تجاوزهای خانمان سوز و دردهای جهانی دیگر. آمار تلفات جهانی کرونا در این ایام برای همه مهم شده است اما آیا آماری وجود دارد که در هر لحظه چقدر استعداد انسانی به خاطر روابط ظالمانه جهانی تلف می شود؟
چه چیزهایی مانع توجه ما به اشتراکات و دردهای جهانی مان می شود؟ چرا علیه کرونا جبهه جهانی شکل می گیرد اما علیه ظلم و تبعیض نظام های ظالمانه موجود احساس خطر فراگیر نمی شود؟ آیا دود آنها به چشم بقیه نخواهد رفت؟ آیا مصادیقی که به عنوان درد جهانی معرفی می شود مثل گرمایش جهانی و آب شدن یخ های قطبی، همه واقعیت را شامل می شود؟ آیا بدون معرفی دردهای جهانی و قیام علیه آنها می توان منتظر موعود جهانی بود!؟
کرونا نشان می دهد که می توان از مرزهای سیاسی عبور کرد و صف بندی های جهانی شکل داد. فقط باید دردها و خطرهای جهانی را فهمید و احساس کرد و این فهم و احساس را تنزل داد تا مثل یک ویروس همه گیر شود.
به نظر شما از جهانی بودن بیماری کرونا دیگر چه درس هایی می شود گرفت؟ به نظر شما خطرات جهانی انسان چیست؟ در قسمت نظرات بیان کنید تا همفکری کنیم.